سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا بود و دیگر هیچ نبود

   دکتر چمران لحظه‏اى بیکار نمى‏نشست. یا کار مى‏کرد، یا مى‏خواند و یا مى‏نوشت. حتى اگر چند دقیقه جلسه‏اى دیرتر تشکیل مى‏یافت از این فرصت کوتاه نیز استفاده مى‏کرد و مى‏نگاشت و آن چه را که مینوشت براى خود و دل خود مى‏نوشت نه براى دیگران و نه به خاطر آن که روزى منتشر شود، مکنونات قلبى او بود.

 [خدا بود و دیگر هیچ نبود] مجموعه‏اى است از نگاشته‏هاى دکتر در آمریکا، لبنان و ایران که مطالعه آن را به دوستان  توصیه مى‏کنیم.

 یک نمونه از نوشته‏هاى دکتر چمران در لبنان که در تاریخ 10 فوریه 1978 نوشته شده است را تقدیم مى‏نماییم.

 

هنوز چشم به دنیا نگشوده بودم که با طوفان‏هاى سخت زندگى روبه‏رو شدم. در تلاش بقا سخت به تکاپو پرداختم. چست و چالاک در فراز و نشیب حیات، پستى‏ها و بلندیها را طى مى‏کردم. از گرداب‏هاى خطرناک خود را نجات میدادم، با امواج سهمگین خطر، دست و پنجه نرم مى‏کردم و مى‏خواستم که ساحل نجاتى بیابم و لحظه‏اى بیاسایم، آرزو داشتم که تخته‏پاره‏اى بیابم و بر آن بیاویزم و راه خود را به ساحل نجات هموار کنم.

 طوفان‏هاى سخت همچون پر کاه مرا از این طرف به آن طرف پرتاب مى‏کرد و من نیز سعى داشتم که تعادل خود را حفظ کنم و دستخوش سقوط نشوم.

 

 

ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 91/9/24 | 7:50 عصر | نویسنده : رهرو | نظر
       

  • paper | ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای
  • کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    کدهای جاوا وبلاگ

    قالب وبلاگ